عسل من و باباشعسل من و باباش، تا این لحظه: 9 سال و 11 روز سن داره

زندگی زیباست...

تشکر

لطفاً ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام شنبه 24 اسفند 92 سال 92 با تمام اتفاق های خوب و بدش داره تموم میشه, این روزها رو دوست دارم چون میرم بازار, میرم خرید, خونه تمیز میکنم البته وقتی یادم میوفته که چقدر پول خرج کردم افسرده میشم. صبح که پاشدم دیدم که بله گلوم درد میکنه فکر میکنم چند شبه که آشفته ام یا نگرانم نمیدونم چرا شاید به خاطر اینکه هنوز خونه به خاطر عملیات خونه تکونی روی مرتب بودن رو ندیده یا شاید به خاطر اینکه جای خوابم به یه اتاق دیگه منتقل شده به هر حال فقط میتونم بگم خدایا به تو پناه میبرم. اداره هم دوباره گروهکی شده باز اختلاف بین بچه ها داره ریشه میکنه و من براش عاقبت خوشی نمیبینم. ترجیح میدم در این شرایط بی...
24 اسفند 1392

روزهای اسفند

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام دوشنبه 12 اسفند مثل برق این روزها میگذره مخصوصاً روزهای اسفند که اصلا نمیفهمی چه جوری میگذره ولی هر جور میگذره دوسش دارم همیشه آخر کار رو دوست داشتم مثل آخر هفته, آخر ماه, آخر سال, خدایا این روزها رو برای همه زیبا کن, خدایا این روزها به همه دل خوش بده, خدایا این روزها شادی رو روزی بنده هات کن. پنج شنبه و جمعه گذشته در حد تیم ملی کار کردم جوری که شبش از خستگی خوابم نمیبرد, انگار کوه کنده بودم اینقدر بدنم درد میکرد. تازه کلی از کارهام هنوز مونده البته ایشالله آخر همین هفته سعی میکنم تمومش کنم. دلم میخواد کارهام زودتر تموم بشه برم یه دوری بزنم برم بازار, مرکز خرید واییییییی عاشقشم...
12 اسفند 1392

این نیز بگذرد

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام سلام به خدای مهربونم, سلام به خودم, سلام به شما دوستای گلم که نادیده برای هم دعا میکنیم. اول از همه بگم که خدای مهربونم اینقدر هوامو دارم حتی مواظب لوس بازیهای منم هست      هفته قبل از اینکه جواب معلوم باشه و بخوام بی بی بذارم بیشتر از اینکه منفی بشه نگران دق کردنم بودم, ولی این خدای مهربونم آنچنان صبری به من داد که خودم در تحیرم که حتی یه قطره اشکم نریختم حتی ناراحت هم نشدم. چون مطمئن بودم صدام رو میشنوه. چهارشنبه که موقع رفتن به خونه از سرویس جا موندم اینقدر خسته بودم تو دلم آرزو کردم کاش یکی همین الان منو سوار کنه ببره تا سر خیابونمون چند دقیق بعدش یکی ...
3 اسفند 1392
1